Site Overlay

تن فروشی در گورستان



تن فروشی در گورستان
سروده ی ناهید باقری – گلداشمید 
 
زیر سقف خاکستری غروب،
محراب خانه:
 آ تشکده ای خاموش
 
ته صندوق خانه ی غبار گرفته:
 سجاده ای بسته و فرسوده،
پناه گاه چادر نماز نخی مادر بزرگ،
یاد عطرهای گریخته ی تربت و گلاب
و دانه دانه ی تسبیح سادگی.
 
زمان:
دفن گاه هیمه های از نفس افتاده ی خلوص
و مهربانی بوسه ها و خاطره ها.
 
زیر چتر آسمانی بغض فرو خورده،
بر روی لرزه ی دست ها و شانه ها،
تشییع می شود هماره، آ زادی،
این قامت شرحه شرحه ز بیداد،
با رد پای خونی شلاق و سنگسار.
و از گلوگاه بیمار منبرها ومناره ها،
دمادم
  صدای عربده می آید
و هر چه پلیدی ست،
با نام نامی ” آ یین مردگان”
قانون مند می شود!
 
شهر، طعم خون و تعفن بر زبان دارد:
دکان های بی قواره ی جهل،
 دندان هایی کرم خورده در دهان شهر.
حراج گاه آ بروست هر دکان،
حراج گاه ا نسانیت، انسان.
گرمی بازار داد و ستد هرزگی ست.
وپشت پیشخوان ها،
  دست هایی نا پاک و حقیر،
شماره می کنند شب و روز،
دانه، دانه ی تسبیح مرگ را.
 
و آ ن که دور از هیاهوی دکان ها،
منبرها و مناره ها،
در گرگ و میش هر جمعه ی ملالت بار،
به شوق دیدار عزیزی خفته به گور
دسته گلی می آرا ید،
تنگ گلابی بر می گیرد، شمعی،
چشمانش را چادر نمازی جنبان و نخ نما،
روی گور،
به تاراج می برد.
 
زیر لحاف خاکستری سحر،
شهوت، با فقرهم خوابه می شود،
مرگ بامرگ.